چقدر آن روزها به تو احتیاج داشتم....

چقدر تشنه ی محبتت بودم.....

وتو دریغ کردی.....

نمی دانم غرورت بود یا غفلتت.....

نمی دانم تقاضای من کامل نبود یاخساست تو بی اندازه....

هرچه بود تمام شد...

تمام شد التماس من و نازکشیدنت....

تمامی که عاقبت خوشی نداشت....

وحالاقلب من پرازنفرت ،سهم من یک چاردیواری وووووووسکوت وتنهایی....

افسوس که آخرش هم نتوانستم بهت بفهمونم که چقدر دوستت داشتم...واین جمله ناتمام ماند تا ابد..

اما درس بزرگی گرفتم،یاد گرفتم که تنـــــــــــــهایی بهتر از گــــــــــــــــــدایی عشق است....