تقدیم به دوست خوبم(...؟...)
این چنین دل مرا بردی....
دم به دم مرا تو آزردی....
سرنوشتم را به یاد آور....
سرگذشتم را مکن باور....
من غریبی قصه پردازم چون غریقی غرق در رازم
گم شدم در غربت دریا بی نشان و بی هم آوازم
بازهم آمدی تو بر سر راهم آی عـــــــشق میکنی دوباره گمراهم
دیریست قلب من از عاشقی سیر است خسته از صدای زنجیر است.....
+ نوشته شده در پنجشنبه نهم خرداد ۱۳۹۲ ساعت 15:2 توسط سارا
|